زنانگی مخفیانه

بلاخره کارپیدا کردم

جمعه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۳۰ ب.ظ


بعد مدت ها دوباره دارم مینویسم

دلم تنگ شده بود

خب...

از اولش بخوام شروع کنم..

شبنم اون شب نیومد و باز نشد که همو ببینیم

چون مامانش گفته که دیگه دیر وقت شده و نرینو از این حرفا

چیزی نگفتم اما ناراحت شدم خب!!!

بعد چند ماه قرار بود همو ببینیم!

که اونم مثل همیشه نشد

پریشبم زنگ زده بود که چرا زنگ نمیزنیو و تازه ناراحتم بود

منم خودمو خالی کردمو بهش گفتم که ناراحت شدمو دلیلشم بهش گفتم

که گفت حق داشتی

البته وسط حرف زدنمون شارژش تموم شد و منم که نه شارز داشتم نه پول که بخوام از کارتم شارژ بگیرم

چند روز بعدم از یکی از این فروشگاه ها که فرم پر کرده بودم زنگ زدنو گفتن میتونی بیای سر کار

منم خوشال شدمو به مهران گفتم که بیاد بریم

که از شنبه اومدم سر کار

هفته اولیه که فروشگاه افتتاح شده

و من الان دارم از قروشگاه این پست رو میزارم

هنوز به مهران نگفتم که این وبلاگو راه انداختم

و هنوزم تصمیمی نگرفتم درموردش که  بخوام بگم یا نه


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۲۹
masoom goli

نظرات  (۲)

۲۹ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۳۱ پیمان محسنی کیاسری
موفق باشین
پاسخ:
ممنون
۲۹ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۵۶ آموزشی-تفریحی
ممنون از مطالبتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی