زنانگی مخفیانه

حواسم نیست شدی همه کس من...

جمعه, ۱۵ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۵۵ ب.ظ

 چهارشنبه که از باشگاه اومدم ی جوری بودم

همش حس میکردم یکی داره بهم قکرمیکنه

برای کسایی که این اتفاق نیوفتاده شاید کمی مسخره باشه

ولی من حس ش میکردم

زیاد این اتفاق افتاده در مورد من و مهران

تا اینکه شب کاملا منتظر ی خبری بودم که صدای پی ام ش اومد

بعله بلخره پیداش شد

صدام کرده بود

بعد اینکه جوابشو دادم گفت میخوام کارایی که تو این مدت کردمو بهت بهت بگم

و شروع کرد به تایپ پیشرفت هایی که این چند وقته داست

خوب بود، خوشحال شدم براش

زندگیش از اون بلاتکلیفی که منو عذاب میداد در اومده بود

میخواد که دوباره شروع کنیم

میگه عشقم تویی انتخابم تویی

این کارارو بخاطر تو کردم

از ی طرف خوشحالم که هست که دوسم داره

از ی طرفی هم دو دلم

هرفامون نصفه مونده

هنوز نه بهش اوکی دادم نه ردش کردم

باید از دلم در بیاره

نمیشه که هروقت خواست بره هر وقت خواست بیاد

فکر نمیکنم بتونم بهش نه بگم

تیکه تیکه ی این رابطه رو خورم درست کردم

کلی سختی کشیدیم تا بتونیم کنار هم بمونیم

که این رابطه بمونه

آخرم حسرت به دلم میمونه تا بیاد درست حسابی ناز بکشه

بلذ نیست دیگه! بلد نیست

فقط تو دق دادن من استاده



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۱۵
masoom goli

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی