زنانگی مخفیانه

۳ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

یکشنبه بعد اینکه مهران هم امتحانش تموم شد

ناهار رفتیم عطاویچ

بعدش منو رسود خونه و وسیله هارو جمع کردمو

خودش رفت بسیج تا نامه بگیره برای کارای سربازیش

ساعت 4 هم هر کدوممون راه افتادیم به سمت خونه هامون

من با اتوبوس اونم با ماشینش

رسیدم خونه 8 شده بود

کلی حرف داشتیم با مامانو خواهری

فرداییش هم خاله پری شدم با درد فراوون تا شب

امروز هم کلی وسیله جمع کردیم با مامان برا رفتنم

قراره از جمعه برم سر کار

کارای دانشگاه هم مونده و انجام ندادم

بعد ظهر با پری رفتیم خرید

ی پالتو خریدم

هیکلمو دوس ندارم جدیدا

یکمی پر شدم

لباسا مثل قبل به تنم نمیشینه

اما خب وقتی این پالتو رو پوشیدم همه کسایی که اونجا بودن خوششون اومد

گفتن خیلی بهم میاد

امیدوارم مهرانم دوسش داشته باشه


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۵ ، ۰۰:۰۱
masoom goli

دیروز آخرین امتحانم دادمو تموم شد

بعدش رفتم پیش فاطمه و جلوی موهاشو باقتم

دیشب تولدش بود

با این که اولین بارم که جلوی موهای کسیو میبافتم اما خوب شد

به صورتش میومد

بعدشم وسیله هامو جمع کردمو مهران اومد دنبالم اومدیم خونه ش

دو قسمت آخر فصبل 5 ومپایر هم دیدیم

دیمن مرد!

برای شام هم ی املت درست کردم که بی مزه شد

خوبه که مهران بد غذا نیستو بهم ایراد نمیگیره وگرنه کلی تو دلم میموند

برای امتحان فرداش چند صفحه تمرین داشت که براش نوشتم

خودشم درسشو خوند

ساعت 11 هم دورهمی دیدم، دکتر حسابی مهمونشون بود

جالب بود

ساع 1 رفتیم بخوابیم که مهران رفت سایتو چک کرد دید تحلیل مردود شده

اصلا فکرشم نمیکردم! چون خیلی کار کرده بود

واقعا نمیدونستم چی باید بهش بگم

تا صبح هر وقت چشمو باز کردم دیدم بیداره

ی ربع به هفت بیدارم کرد

دنبال سوییچش میگشت

یکم گشتم دیدم پیدا نمیشه

دیگه آژانس گرفت رفت البته با کلی اعصاب خوردی

ناراحت شدم براش

بعد اینکه رفت دوباره خونه رو مرتب کردمو هرجا فکر میکردم گذاشته باشه گشتم اما پیدا نشد

خداکنه امتحانشو خوب بده و حداقل برا امتحانش خیالش راحت باشه

از 4 شنبه پشت هم امتحان داشت

ی روزم استراحت نکرد

برم ی چایی بزارم تا نیومده


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۰۹:۳۴
masoom goli
اینجارو امشب ساختم تا حرفامو توش بنویسم
البته دفتر خاطرات و با خودکار نوشتن رو بیشتر دوس دارم
اما دلم نمیخواد کسی یواشکی بخوندش
تو نوشتن قوی نیستم
ولی دلم میخواد اتفاقای زندگیمو اینجا ثبت کنم
البته خیلی وقته تو فکرشم که وبلاگ بسازم اما فرصتش پیش نمیومد

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۹
masoom goli